بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
بهرادبهراد، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

باران معنابخش زندگي من

باران و بهراد معنابخش زندگی من

سردرگمي

قشنگم   هر دكتري يه چيزي ميگه موندم چيكار كنم!!!يكي ميگه سزارين كن يكي ميگه طبيعي زايمان كن خودمم از صبح تا شب پاي اينترنت تحقيق ميكنم سزازين بهتره يا طبيعي؟   ميگن زايمان طبيعي به سر بچه فشار وارد ميكنه باعث ميشه ضريب هوشيش پايين بياد؟!! ميگن سزارين باعث ناراحتيهاي تنفسي بچه در آينده ميشه؟!   زايمان طبيعي در ايران مثل كشتارگاه مي مونه زن حامله رو به حال خودشون رها ميكنن ميرن سراغ كار خودشون...   حالا موندم چيكار كنم هركدوم كه باعث بشه تو سالم به دنيا بيايي انتخاب ميكنم حتي حاضرم به خاطر تو زايمان طبيعي كنم...   عزيزم خيلي ميترسم از زايمان طبيعي وحشت دارم...   به من انرژي...
15 خرداد 1390

89/4/21

باران من امروز ساعت هفت شب از باشگاه مستقيم رفتم خونه خيلي كمرم درد ميكرد تا رسيدم خونه رو مبل ولو شدم تلويزيونو روشن كردم مشغول تماشا شدن شدم ! نيم ساعت بعد وقتي رفتم دستشويي لكه خون ديدم بلافاصله به مامانم زنگ زدم مامانم گفت الان ميام اونجا كه با هم بريم بيمارستان فكر كنم وقتشه...   من خيلي ترسيده بودم ... ولي خوشحال هم بودم كه تو ميايي انتظار به سر رسيده بود...   تا مامانم رسيد رفتيم پايين قدم بزنيم تا بابايي برسه...   وارد بيمارستان كه شديم فقط اجازه دادن من به تنهايي به اتاق معاينه برم نه مامانو گذاشتن نه بابايي؟!!!   وارد اتاق شدم ماما گفت...
15 خرداد 1390

22\4\1389

هر لحظه دردم بیشتر میشد یواش یواش تحملمو داشتم از دست میدادم اسم مامانمو صدا میزدم تازه فهمیدم که مامانم چه زجری کشیده بود حالا قدرشو میدونم مامان کجایی؟ بیا کمکم کن٠٠٠ پرستار اومد آ آمپول فشار داخل سرمم ریخت به ١ساعت نکشید کیسه ابم پاره شد دقیقا ساعت ١١صبح بود تنها صدای جیغ من تو بخش میومد دخترم واقعا زایمان طبیعی در ایران مثل کشتارگاه می مونه به حال خودت رهات میکنن هر چقدر فریاد میکشیدم کسی به دادم نمیرسید یکی از پرستارها اومد بهم گفت چقدر جیغ میکشی مگه داری چیکار میکنی؟!!!! فقط در جوابش یه جیغ بنفش سر دادم...   ماما ها نتونستن برام کاری کنند بالاخره دکتر حجت اومد دست داخل رحمم کرد و باعث شد سر ...
15 خرداد 1390

ساعت 23:15 89/2/27

سلام دختر نازم   امروز صبح جات خالي رفتم به گرفتمو به صورت مربا درست كردم سوره يس خوندم توش فوت كردم؟!!!    شايد بگي مامان خرافاتيه؟! ولي دخترم من خيلي به سوره هاي قرآن اعتقاد دارم صبر كن هروقت از شكمم اومدي بيرون تاثير اين همه خوندن قرآنو مي يبيني...   آخه خوردن به توسط زن حامله باعث ميشه بچه زيباتر بشه...   دوست دارم خيلي خوشگل بشي چشمان سبز با پوستي روشن چقدر پر توقع ام ولي يقين دارم خيلي خوشگل ميشي...   عاشقتم... ماچ ماچ ...
15 بهمن 1389

ساعت 14:35 89/2/23

سلام دختر قشنگم   الان عكسهاي قشنگت روبرومه؟! تمومه عكسهايي كه از سونوگرافي گرفتمو به يخچال زدم تا هر وقت ميرم سراغ يخچال عكساي قشنگتو ببينم اشتهام باز بشه!   ديگه از حالت تهوع خبري نيست! تا حالا سه تا كتاب خوندم تا يه اسم قشنگي برات پيدا كنم هنوز موفق نشدم؟!!!   چقدر تكون ميخوري؟! چي ميخواي به مامان بگي؟!!!   تو يه كتاب خوندم براي صبور شدن بچه در آينده هروقت تكون خورد دستتون بزاريد روي شكمتون سوره والعصر بخونيد:   بسم الله الرحمن الرحيم   والعصر*ان الانسان لفي خسر*الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصو بالحق وتواصوا بالصبر***   دوست دارم     ...
15 بهمن 1389

ساعت 18:26 88/12/01

سلام دختر من امروز تولد مامانيه! بهش تبريك نميگي؟! هنوز اسمي برات انتخاب نكردم آخه خيلي رو اسم حساسم ميخوام اسمي برات انتخاب كنم تا لذتشو ببري ؟! امروز بابايي برام كيبورد خريد به عنوان هديه تولد!!!   ميخوام از فردا برم ياد بگيرم براي تو عشق من بزنم...   ورزش و موسيقي تاثير خوبي رو جنين ميذاره. باعث ميشه بعدها دختره آرومي بشي...   عاشقتم... بوس بوس ...
14 بهمن 1389

ساعت 01:54 88/11/21

سلام عزيزك من   امروز وقتي كه رفتم سونوگرافي دكتر نميتونست جنسيت تورو تشخيص بده آخه خيلي تكون ميخوردي؟!!!   مامانم به آقاي دكتر گفت: مثل مامانش مي مونه داره ايروبيك كار ميكنه؟!   بعد از چند لحظه اي كه كارش تموم شد خدافظي كرد و گفت جوابو از منشيش بگيرم كه همون موقع فهميدم كه دختري!!!!!!!!!!!   اولش خيلي ناراحت شدم آخه من فكر ميكردم پسري... ولي هرچقدر زمان به ساعت  12 نزديك ميشد داشتم عاشقت ميشدم...   شايد خدا 1بار ديگه به من فرصت زندگي كردن داده يه افسانه كوچولو...   ماماني! پر از تجربه هاي تلخ وشيرينم؟! همه رو برات تعريف ميكنم تا پند بگيري...   دوست دارم....
14 بهمن 1389