22\4\1389
هر لحظه دردم بیشتر میشد یواش یواش تحملمو داشتم از دست میدادم اسم مامانمو صدا میزدم تازه
فهمیدم که مامانم چه زجری کشیده بود حالا قدرشو میدونم مامان کجایی؟ بیا کمکم کن٠٠٠ پرستار اومد آ
آمپول فشار داخل سرمم ریخت به ١ساعت نکشید کیسه ابم پاره شد دقیقا ساعت ١١صبح بود تنها صدای
جیغ من تو بخش میومد دخترم واقعا زایمان طبیعی در ایران مثل کشتارگاه می مونه به حال خودت رهات
میکنن هر چقدر فریاد میکشیدم کسی به دادم نمیرسید یکی از پرستارها اومد بهم گفت چقدر جیغ میکشی
مگه داری چیکار میکنی؟!!!! فقط در جوابش یه جیغ بنفش سر دادم...
ماما ها نتونستن برام کاری کنند بالاخره دکتر حجت اومد دست داخل رحمم کرد و باعث شد سر تو به
بیرون بیاد ماما به من گفت سریع بیا داخل اتاق عمل یه زور کوچیک زدم و تو به دنیا اومدی...
خونی و کثیف ...ظریفو شکننده... به ماما گفتم این بچه ی منه؟! و از حال رفتم...